نوشته هایی از مهدی سرستیان (گیج بلند)

نوشته ها...گیج بلند....نوشته ها...گیج بلند...نوشته ها...گیج بلند...

نوشته هایی از مهدی سرستیان (گیج بلند)

نوشته ها...گیج بلند....نوشته ها...گیج بلند...نوشته ها...گیج بلند...

بزن چوپان فلوتت را...که من سرگرم پالمِ توی شیرم...

بزن از ازدیاد گرگ...من امروز پشت افتادن یک لایک بلند 

توی این همهمه قفل کبوترهای آزاد درگیرم

بزن چوپان ...خیالت تخت ...تفنگی نیست...پلنگی نیست...دیگر حتی نمیبینم برایم تکه سنگی نیست...

بزن که مادرم رفته به نذرِ بیژن ...امروزم!

بزن چوپان که گوسفندان همه مشغول نشخوارند...

خیالت تلخ...سرم گرمه به آویزی...کزآن سلفی بیاویزم...

بزن چوپان فلوتت را که حتی در لبه ...پرتگاه

نمیبینم جلو پارا...فلوتت بسته چشم هارا...

دیگه چشمی به اون بالا ...نمی دوزم، نمی دوزم